سخن بزرگان

تصویر مرتبط


فردریک شوپن    

به فرزندان خود در کودکی احترام کنید تا به شما در بزرگسالی احترام کنند


افلاطون    

احترام پیر وجوان نمی شناسد ولی احترام از سوی جوانان ارزشمند تر و امیدوار کننده تر است


امانوئل کانت    

بالاترین درجه احترام به کسی,به میل او رفتار کردن است


چارلز دیکنز    

هرکه در جوانی احترام کند,در پیری احترام بیند


آدام اسمیت    

هر قدر به دیگران احترام بگذاری برای خودت احترام خریده ایی


ارنست همینگوی    

احترام به افراد جامعه در حقیقت احترام به خود جامعه است


منتسکیو    

آنکه توقع احترام از دیگران دارد , خود نیز باید احترام دیگران را برآورده کند


ولتر    

وقتی پدر و مادر رعایت احترام فرزندان خود را نمی کنند چگونه انتظار احترام از فرزندان دارند


پرل .س .باک    

احترام در حقیقت همان رعایت حال دیگران در موارد و موانع مختلف است


فرانتس کافکا    

احترام گذاشتن تنها در گفتار نیست بلکه در پندار و کردار نیز هست


شیلر    

احترام باید متقابل باشد والاء مسئله زیر دستی و بالادستی ایجاد می شود


ماری کوری    

احترام, بزرگی و کوچکی , فقر و ثروت, زشتی و زیبایی نمی شناسد


ابو علی سینا    

احترام باید قلبی و احساسی باشد ,احترام با زور, خود نوعی بی احترامی است


امیل زولا    

احترام مثل سکه ایی است که در همه جا می توان خرج کرد


هانری میلر    

از کودکی که احترام ندیده توقع احترام به بزرگتر ها را نداشته باشید


آندره موروا    

از احترام انفرادی , احترام اجتماعی نتیجه می شود و عکس آن نیز صادق است


لویی ماسینیون    

سوء استفاده از احترام دیگران , نهایت درجه رذالت است


ارسطو    

بزرگی در احترام داشتن نیست , بلکه در شایستگی داشتن احترام است


آندره موروا    

احترام را باید در خانه آموخت , در مدرسه تمرین کرد و درجامعه کامل نمود


امام سجاد (ع)   

بزرگان خود را احترام کنید, تا مورد احترام کوچک ها قرار گیرید


جان اشتاین بک    

اولین احترام بشر باید به خدا و اولیاء خداوند باشد


برتولد برشت    

همه پیامبران, فلاسفه و ادبا به مردم رعایت احترام را توصیه کرده اند


الکساندر دوما    

احترام بیش از حد سبب ایجاد توقع خواهد شد


حضرت محمد (ص)    

بدترین مردم کسی است که مردم از روی ترس, او را احترام کنند


روژه گارودی    

احترام به سواد و ثروت نیست بلکه ذاتی و جبلی است


سید جمال الدین اسدآبادی    

احترام واقعی را باید از پیغمبر(ص) آموخت که حتی به کودکان خردسال نیز سلام می کرد


ژان ژاک روسو    

احترام به دیگران را باید از همان دوران کودکی به آنان آموخت


آرتور شوپنهاور    

احترام چشمه جوشنده ای است که هرچه ازآن مصرف کنی , جوشش آن بیشتر می شود


جواهر لعل نهرو    

توقع احترام از کسی را نداشته باش تا احترامی را که به تو می گذارند شیرین تر جلوه کند

چرا دانش آموزان برای معلمان خود احترام قائل نیستند ؟

 


تصویر مرتبط

چرا دانش آموزان برای معلمان خود احترام قائل نیستند ؟
سئوالی که اینجا مطرح می شود این است که به رغم همه ارزش و اعتباری که اسلام برای علم و معلم قائل است ، چرا از احترامی که دانش آموزان به معلم می گذاشته اند کم شده و روز به روز این احترام و اکرام کمرنگ تر می شود ، دلایل این کم توجهی فراوان است که در ذیل به بعضی از آن ها اشاره خواهیم داشت .

 1- ارزشها در جامعه کمرنگ شده اند :

اگرچه جامعه امروز ایران ظاهرا جامعه ای مذهبی است ، اما ارزش و اعتبار بسیاری از فضیلت های اخلاقی در آن ، به ویژه در میان جوانان و نوجوانان ، کمرنگ شده است . دلایل این امر فراوان اند ، اما از آن جا که برشمردن آن ها بحث اصلی این نوشته را به انحراف خواهد کشاند ، فقط به نتایج این موضوع اشاره می کنیم . آنچه مسلم است این است که امروزه جوانان بسیاری ارزش ها را نادیده گرفته ، کسانی را که به رعایت آن ها می پردازند مورد تمسخر و ریشخند قرار می دهند . به عنوام مثال زمانی سلام کردن و احترام گذاشتن به بزرگترها ارزش به شمار می آمد ، ولی حالا دانش آموزانی که این ارزش ها را رعایت می کنند ، توسط دوستانشان متهم به خود شیرین کردن ، توسری خوردبودن و ... می شوند . به عبارت دیگر ، امروزه احترام به معلم در بین بسیاری از دانش آموزان امری بیهوده ، کم ارزش و کار دانش آموزان چاپلوس و خود شیرین کن است .

2- تعلیم ، شغل معلمان قلمداد شده است :

پیش ترها رعایت ادب و حفظ حرمت کلاس و معلم ارزشی بالاتر داشت ، اما در حال حاضر رعایت اصول اولیه ادب اجتماعی در مدارس جایگاهی ندارد و دانش آموزان نگاهی ابزاری به معلم دارند . آنان دلیلی برای احترام گذاشتن به معلم پیدا نمی کنند . به نظر آنان معلمان افرادی اند که پول می گیرند تا مطالب کتاب را به آن ها یاد بدهند و وظیفه دارند در هر شرایطی این کار را انجام دهند ، بنابراین احترام قائل شدن برای آن ها معنی ندارد . به بیان دیگر آن ها معتقدند وقتی کسی پول می گیرد تا کارش را انجام دهد ، احترام گذاشتن به او و تکریم و تعظیم او کاری بی معنی و بی فایده است .

3- نظام آموزشی در برخورد با بی احترامی جدی نبوده است :

از آن جا که سیستم آموزشی کشور برنامه خاصی برای برخورد با دانش آموزانی که نسبت به معلمان بی احترامی کنند ، ندارد ، دانش آموزان گستاخ و بی انضباطی که به معلمان بی احترامی کنند ، ندارد ، دانش آموزان گستاخ و بی انضباطی که به معلمان بی احترامی کرده ، حرمت آنان را حفظ نمی کنند ، به درستی متنبه نشده ، به بی احترامی های خود ادامه می دهند . به عبارت دیگر ، سیستم تربیتی مدرسه و نظام آموزشی با دانش آموزانی که احترام معلمان را نگه نمی دارند برخورد جدی و مؤثر ندارد و به همین دلیل زمینه برای بی احترامی فراهم و مساعد است . برای مثال ، دانش آموزی که به سبب بی احترامی به معلم از کلاس درس اخراج می شود ، پس از مدت کوتاهی بدون برخورد انضباطی جدی و تأثیرگذار دوباره به کلاس درس می آید .

4- خانواده ها در آموزش ارزش ها کم کاری می کنند :

کودک آیینه تمام نمای خانواده خویش است که هر خوبی و بدی و هر آن چه را که در آن جا می بیند و می شنود ، در خود منعکس می سازد . از این رو کوشش مادران و پدران در پرورش صحیح فرزندان از بزرگترین کارهاست .پرورش اخلاقی ، تنها در مدرسه ها صورت نمی گیرد ، بلکه باید با کودک از روز زبان گشودن و گفتار فهمیدن به تمرین پرداخت . پیداست که نخست از کسانی انجام این وظیفه را می خواهیم که با کودک زندگی می کنند و پیوسته با اویند . آنان با کردار ، گفتار و روش خود در کودک اثر می گذارند . بنابراین آموزش رعایت ارزشهای اجتماعی و اخلاقی باید از خانواده ها شروع شود و در مدرسه ادامه یابد . ولی متأسفانه بسیاری از والدین این ارزش ها را نادیده می گیرند و آموزش های کافی را به فرزندانشان نمی دهند . به سخن دیگر ، پایه آموزش اصول تربیتی و رفتارهای مناسب اجتماعی در خانواده نهاده می شود . اما متأسفانه در فضای فرزند سالارانه ای که وجود دارد ، فرزندان با ادب اجتماعی آشنا نمی شوند و نه تنها این اصول را در خانه رعایت نمی کنند ، بلکه در مدرسه نیز به آن توجهی ندارند ،  یکی از این آداب ، احترام به معلم است . علاوه بر این ، از آن جا که در بسیاری از خانواده های امروزی فرزند سالاری حکمفرماست ، بسیاری از والدین در برخوردهایی که بین معلمان و فرزندانشان پیش می آید ، بدون توجه به حقیقت ، جانب فرزندانشان را می گیرند . این امر که معمولا با توهین و بی احترامی به معلم همراه است ، دیوار کوتاه و نازک احترام میان دانش آموزان و معلمان را فروریخته ، آنان را طلبکار معلمان جلوه خواهد داد . بدیهی است این گونه تربیت ، کم رنگ شدن احترام به معلم را به همراه خواهد داشت .

5- تغییرات جهانی ، فرهنگ های بومی را تهدید و تحقیر می کند :

جهان در هزاره سوم با شتابی تصاعدی شاهد شکل گیری تحولات و دگرگونی های عمیق در بسیاری از ابعاد است . این نو شدن تنها در ابزار و روش نیست بلکه اندیشه و نگرش انسان به خود و جهان اطراف نیز متحول می شود . ماهیت پیچیده و سرعت تحولات جهانی به گونه ای است که شتاب فزاینده این نو شدن با دهه های قبل قابل قیاس نیست . این شتاب تصاعدی نه در تغییرات ابزاری و فناوری که حتی در ماهیت انسانی نیز رخ می دهد و این تغییر سبب پیدایی تحولات تازه در نظام تعلیم و تربیت می شود . امروزه در بسیاری از نقاط جهان جوانان علیه جوامع سنتی در حال شورش اند و از همه نظر خود را از فرهنگ سنتی دور می دارند . مثلا با پوشیدن لباس های عجیب و غریب و شنیدن موسیقی خاص خود مشکل بزرگی در آموزش و پرورش پدید می آورند . آن ها خواستار دگرگونی عمیق در همه شئون زندگی اند . تأثیر این فرایند را در بسیاری از رفتارهای دانش آموزان می توان مشاهده کرد . بعضی از دانش آموزان ایرانی نیز به فرهنگ بومی و اسلامی خویش به دیده تحقیر نگریسته ، از پاسداشت بسیاری از ارزش های آن ، از جمله احترام گذاشتن به معلمان ، سرباز می زنند .

6- امروزه معلمان تنها منبع برای کسب دانش نیستند :

در حال حاضر بخش عظیمی از افراد بشر از طریق برنامه های رادیویی و تلویزیونی و نیز سایر دستگاه ها و رسانه های اطلاع رسانی که در دسترس دارند ، به کسب معلومات پرداخته ، عمیقا تحت تأثیر قرار می گیرند ؛ این در حالی است که در گذشته معلمان تنها منبع کسب علم و دانش بودند . دانش آموزان نیز در پرتو وسایل ارتباطی مثل ماهواره ، کامپیوتر و اینترنت در اسرع وقت می توانند از دقیق ترین مسائل علمی آگاه شوند .

به علت وقوع این انقلاب در ارتباطات و فناوری های جدید ، جوانان به شدت تأثیر پذیرفته ، ارزش های جدیدی را درک می کنند و ارزش های سنتی و هنجارهای قدیمی در صورتی که نتوانند با ابزارها و روش های جدید و عقلانی به نسل جدید انتقال پیدا کنند ، کارایی خود را از دست خواهند داد . به عبارت دیگر ، امروزه دانش آموزان با وسایلی رو به رویند که در بعضی موارد اطلاعات و دانش بیشتری نسبت به معلم در اختیار آنان قرار می دهند . این دگرگونی و زندگی ماشینی باعث شده است که معلم ارزش و والایی خود را تا حدودی از دست داده ، از احترام و ارزش او کاسته شود .

7- فرهنگ های دیگر بر ما تأثیر گذاشته است :

پیشرفت سریع و حیرت انگیز تمدن صنعتی اروپا و توسعه بی نظیر میدان فعالیت علوم طبیعی در غرب با همه فوایدی که در زمینه های مادی برای انسان ها در برداشت ، متضمن پاره ای از ثمرات تلخ معنوی و انحراف فکری نیز بود. جدا شدن دین از علم باعث شد که علم مطلقا در خدمت مادیات قرار بگیرد و برنامه های آموزش و پرورش غربی و شرقی بر اساس سودجویی و رسیدن به نیازها و لذایذ جسمی و دنیوی پی ریزی شود ؛ و اگر هم در این جوامع تربیت اخلاقی مطرح می شود ، اخلاقی است که هدفش منافع زودگذر دنیوی است . این دیدگان بر فرهنگ ما هم تأثیر گذالشت . ردپای این فرهنگ در جامعه ما باعث شد که ارزش و اعتبار معلم کاسته شده ، احترام و تکریم او در بعضی از جاها به فراموشی سپرده شود .

8- بین نهادهای مختلف تربیتی همخوانی وجود ندارد :

مسئولیت آموزش ارزشها وظیفه همه نیروهای تربیتی جامعه ، یعنی خانواده ، مدرسه و نهادهای گوناگون اجتماعی مانند نهادهای سیاسی ، اداری و تبلیغی است و ضروری است اهداف و فعالیتهای این نیروهای تربیتی با یکدیگر هماهنگ باشد تا فعالیت نهادهای اجتماعی در تقابل با تضاد با فعالیت های مدارس قرار نگیرد . تجربه نشان داده است که واگذاری آموزش ارزش ها به خانواده یا مساجد به تنهایی نتیجه مطلوب را به بار نمی آورد و از آن جا که مرجع و اساس رفتار دانش آموز ، معلم ، همسالان ، پدر و مادر و سایر افراد خانواده ، مدرسه و جامعه اند ، بنابراین ارزش ها باید توسط همه این نهادها آموزش داده شود تا عدم هماهنگی و همخوانی بین آن ها ، دوگانگی ،تشکیک ، تعارض و تضاد را در دانش آموزان ایجاد نکند . هماهنگی و همسویی عوامل اثرگذار در پرورش دانش آموزان بسیار مهم و تعیین کننده است .

9- ارزش ها در مدارس آموزش داده نمی شوند :

فقط والدین نیستند که تحت تأثیر فرهنگ فرزند سالاری ، دانش آموزان را به خود رها کرده و دست از آموزش ارزش ها و اخلاق به آن ها کشیده اند ، بلکه مدارس امروزی نیز بیش تر از هر چیز به آموزش علوم ، فنون و مفاهیم پرداخته و در بسیاری از موارد آموزش ارزش های اخلاقی ، اجتماعی و ... در آن ها نادیده گرفته شده و با کم توجهی و بی مهری همراه شده است . همین امر سبب شده که دانش آموزان به ارزش ها ، از جمله احترام به معلم بی توجه باشند ، این در حالی است که در زمان های قدیم آموزش کتاب های اخلاق و آداب اجتماعی از مهم ترین و اصلی ترین مقولات آموزشی محسوب می شدند .

حقیقت این است که نظام های تربیتی در دو سطح جهانی و محلی به میزان گسترده ای تعلیم ارزش ها را نادیده انگاشته و تلاش خود را معطوف به آموزش های شناختی ، ابزاری و مهارت های فنی کرده اند . مراد از شناخت های ابزاری دانستنی هایی است که دانش آموزان را در راه کسب درآمد یاری می کند . اما تربیت ضمیر و روح انسان که ارزش ها هسته اصلی آن را تشکیل می دهند ، چنان نادیده انگاشته شده اند که گویی تعلیم ارزش ها در مقایسه با آموزش مواد درسی ، امری ثانوی و فرعی است یا به عهده نهادهای دیگر مانند خانواده یا مساجد یا کلیساهاست . به عبارت دیگر ، امروزه تعلیم و تربیت عملا به آمادگی برای امتحانات و به تقویت ساده حافظه بدل شده است . بدیهی است دست پروردگان این نظام آموزشی که از اخلاق و فضائل اخلاقی بهره ای نبرده اند ، ارزش و احترام قابل توجهی برای معلم قائل نیستند . به قول ایرج میرزا از آن جا که معلمان قدر معلم دانستن و احترام به او را به دانش آموزان آموزش نداده اند ، اکنون با بی مهری و بی احترامی آنان مواجه اند .

10- شأن و جایگاه معلمی برای دانش آموزان تبیین نشده است .

همان گونه که می دانیم علت توجه بیش از اندازه اسلام به احترام و تکریم معلم ، ارزش و اعتباری است که برای علم و فواید آن قائل است . متأسفانه ارزش و جایگاه علم ، عالم و معلمی در هیچ جای نظام آموزشی به دانش آموزان تعلیم داده نمی شود . بدیهی است اگر دانش آموزان با فلسفه احترام به معلم و تکریم او آشنایی داشته ، از دلایل آن آگاه باشند ، با رغبت و تمایل بیش تری به این امر می پردازند . اما با کمال تأیف در هیچ دوره آموزشی مقام معلم ، اهمیت و اعتبار آن به خوبی و به طریق علمی همراه با فلسفه و بایدها و نبایدهای آن برای دانش آموزان تشیح نشده است تا آنان با پی بردن به اهمیت و اعتبار معلم در احترام و تکریم او کوشا باشند . علاوه بر این از آن جا که به علت سیاست های اشتباه و نادرست فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی امروزه ارزش پول ، دارایی و ثروت از علم و دانش بیش تر شده است ، دانش آموزان تمایل چندانی به علم و دانش و صاحبان آن ندارند .

11- بعضی از معلمان با روش های تربیتی آشنا نیستند !

مشکلات تربیتی فقط مختص دانش آموزان آموزش ندیده و تعلیم نایافته نیست ، چرا که متأسفانه بسیاری از معلمان نیز با اصول تربیت آشنا نیستند و در واکنش به برخوردها یا سوء تفاهم هایی که گاهی با کوچک ترین توضیح و تحمل از بین خواهند رفت ، رفتارهایی دور از ادب و حرف هایی دور از نزاکت از آنان شنیده می شود . وقتی معلمی حرفی زشت و ناپسند بزند چطور می توان توقع داشت دانش آموزان ادب را نسبت به او رعایت کرده ، به وی احترام بگذارند . البته این گونه موارد در بین معلمان کم اتفاق می افتد ، ولی همین میزان اندک نیز با توجه به الگو بودن معلمان و نیز تأثیر عمیقی که رفتار ایشان بر دانش آموزان می گذارد ، می تواند از میزان احترام به آنان بکاهد . متأسفانه این گونه برخوردها در جامعه امروز بیش تر از زمان گذشته شده است . دلیل این امر را می توان در آسان بودن معلم شدن و نیز تأثیر زندگی سخت و پرالتهاب امروزی و ... بر اعصاب و روان معلمان دانست . وقتی معلمی برای معلم شدن آموزش های صحیح و درست اخلاقی و ارزشی را دریافت نکرده باشد ، تحت تأثیر رفتارهای نامناسب و نابهنجاری های دانش آموزان نمی تواند واکنشی صحیح و اصولی از خود نشان دهد . برخورد بد و ناصحیح این گونه معلمان تا حدودی از احترام دانش آموزان نسبت به معلمان کاسته است . البته شاید بتوان گفت که معلمانی با این خصوصیت در دوران های گذشته هم وجود داشته اند . در پاسخ به این نکته باید یادآور شویم که اولا : شمار این گونه معلمان در گذشته بسیار اندک بوده است و معلمان به خاطر گذراندن دوره های طولانی تحصیل علم و اخلاق کم تر با مشکلات تربیتی مواجه بوده اند . ثانیا : به علت کمبود وسایل ارتباط جمعی ، طرز اخلاق و رفتار آنان در همان کلاس درس و نهایتا در همان شهر پخش می شده است ، اما امروزه با گسترش وسایل ارتباط جمعی کوچک ترین برخورد معلم با دانش آموزان در بسیاری از موارد پس از چند ساعت در سراسر کشور یا حتی جهان پخش شده ، در معرض دید عموم قرار می گیرد .

12- بعضی افراد شایسته معلمی نیستند :

روشن است که هر کسی لیاقت ندارد مقام والای معلمی را احراز کند و بتواند از عهده مسئولیتی که همانند مسئولیت انبیاست ، برآید . پیامبر اکرم (ص) فرمود : « بالتعلیم ارسلت». پس هر کس شغل شریف معلمی را پیشه کند می باید در اعمال و گفتار خود ، رسول خدا را سرمشق خویش قرار دهد و سنگینی این مسئولیت را تحمل کند و چنان چه نتواند از عهده برآید باید از تصدی آن خودداری کند . چه بسا افرادی که برای احراز این شغل شریف آمادگی ندارند اما برای ارتزاق به آن می پردازند و معلوم است که در این صورت چنان که باید و شاید به وظیفه خود عمل نمی کنند و آن را به نحو شایسته انجام نمی دهند . معلمانی که در راه تعلیم و علم و دانش به دانش آموزان به چیزی بیش تر از وظیفه عادی و معمولی خود اعتقاد ندارند یا فقط از بد حادثه و از سر اجبار به معلمی روی آورده اند (متأسفانه شمار ایشان در میان معلمان کم نیست ) ، با معلم ستوده شده در فرهنگ اسلامی بسیار فاصله دارند .

13- وضع مالی معلمان مناسب نیست :

معلم باید قدر خود را بداند که مردم را از ظلمات جهل نجات می دهد و به آنان روشنایی می بخشد تا به حقایق عالم پی ببرند و در زندگی با علم و بینش پیش بروند و راه سعادت را در پیش بگیرند . لذا مستحق پاداش فراوان و اجر بسیار بزرگ است که حق او با پاداش مادی و دنیوی ادا نمی شود . به رغم این که حق معلم با پاداش های مادی ادا نمی شود اما بر جامعه است که زحمات او را پاس و مقام او را گرامی بدارد ، چرا که او آنقدر شأن و منزلت دارد که در ملکوت آسمان از او به عظمت یاد می کنند و بدون شک این بدان معنا نیست که اجتماع حقوق مادی او را نادیده بگیرد و از تهیه وسایل معیشت او غفلت نماید ، به طوری که اداره امور زندگی فکر او را مشغول کند و از اهدافش که همانند نشر علم و فضیلت و روشن کردن اذهان جامعه است ، باز دارد . متأسفانه حقوقی که به معلمان در همه سطوح پرداخت می شود باعث شده است که آنان وضع مالی نامناسبی در جامعه امروز داشته باشند و این امر تا حدودی بر جایگاه و شأن معلمی تأثیر منفی گذاشته است . به این معنی که معلمان از نظر مالی ، از طبقه متوسط یا ضعیف جامعه محسوب شده ، از نظر بسیاری از دانش آموزان شغل آن ها چندان قابل احترام نیست .

14- احترام ناشی از ترس از بین رفته است :

در گذشته بسیاری از دانش آموزان به علت عدم شناخت نسبت به معلم و سیستم آموزشی و تربیتی ، از معلمان ترسیده و نسبت به آنان احترام قائل بوده اند . هر چند این احترام ناشی از ترس از معلم و احیانا قدرت او در کارها بوده است اما نوعی احترام محسوب می شود که در بسیاری از دانش آموزان در زمان های گذشته وجود داشته است . امروزه با افزایش سطح آگاهی های مردم که به علت گسترش وسایل ارتباط جمعی و اطلاع رسانی صورت گرفته است ، دانش آموزان دریافته اند که معلمان نیز مانند آنان انسان هایی اند که در جامعه زندگی می کنند و مثل هر انسان دیگر می توانند کارهای درست و انسانی انجام داده ، یا مرتکب خطا و اشتباه شوند . بنابراین احترامی که ناشی از عدم آگاهی از حیطه وظایف و محدوده اختیارات و قدرت معلم بوده ، امروزه از بین رفته است .

15- بعضی از معلمان شأن معلمی را حفظ نمی کنند :

معلمی که برای تأمین معاش خود و خانواده اش علاوه بر خدمت موظف در محیط مدرسه مجبور می شود ساعت های متمادی به طور فوق العاده در مراکز آموزشی دیگر اشتغال دشاته باشد و با خستگی ذهنی و فکری صبح روز بعد وارد کلاس درس شود ، معلمی که برای گذران امور زندگی مسافر کشی می کند ، یا معلمی که دست به هر کاری می زند تا پول بیشتری به دست آورد ، نمی تواند معلم محبوب و مقتدری برای دانش آموزانش باشد . بدون تردید کارکردن عیب نیست و تلاش شرافتمندانه برای تأمین معاش همواره امری مقبول و پسندیده است ، لیکن اشتغال به هر کاری در شأن و منزلت معلمان نیست . لازم است معلم عظمت مقام خود را حفظ کند و خود را در اجتماع معزز و محترم بدارد ، برای نیل به این موقعیت باید رفتار او مطابق موازین علمی و مقام والایش باشد . هنگامی که معلم مراقب اعمال و رفتار خود باشد و کارهایش را بر وفق موازین عقلانی و انسانی انجام دهد ، بدون شک در شاگردانش تأثیر دارد و آن ها ضمن احترام به او از وی پیروی خواهند کرد . رهبر فرزانه انقلاب در یکی از سخنرانی های خود در دیدار با معلمان به این نکته ظریف اشاره کرده ، می فرمایند : « شما معلمان هم باید قدر خود را بدانید ، یعنی به معلم بودن اهمیت دهید . معلم بودن افتخاری فوق خیلی از چیزهاست . این که کسی افتخار کند معلم است و معلم بودنش را قدر بداند و برای تعلیم و تربیت تلاش کند ، یکی از بزرگترین ارزش های نظام اسلامی است » .

به عبارت دیگر از آن جا که شأن و منزلت معلمی توسط بعضی از معلمان حفظ نشده و آنان با انجام کارهایی دور از شأن معلمی ، از منزلت اجتماعی معلمان کاسته اند ، ارزش و اعتبار ایشان کاهش یافته ، میزان احترام و اکرام دانش آموزان نسبت به آنان کم شده است.

16- بسیاری از معلمان عمل به علم را فراموش کرده اند :

امیر مؤمنان فرموده اند : هر کس خود را پیشوا و الگوی مردم کند ، لازم است قبل از یاد دادن و راهنمایی دیگران نخست به تعلیم خود بپردازد و پیش از آن که دیگران را به زبان تأدیب کند باید به روش و عمل خود آنان را تأدیب نماید . کسی که خود را تعلیم می دهد و تربیت می کند سزاوار تکریم و احترام بیش تری از تعلیم می دهد و تربیت می کند سزاوار تکریم و احترام بیش تری از تعلیم دهنده و تربیت کننده مردم است و به قول آلکسیس کارل فقط کسانی مربی خوبی اند که به آن چه می گویند معتقد باشند و عمل کنند . بر این اساس معلمی موفق است که خود الگوی عملی فکری باشد که ارائه می دهد . شایسته نیست که معلم دانش آموزان را از خلق و خویی نهی کند ، در حالی که خود به آن مبادرت می ورزد ، یا از آنان بخواهد عملی را انجام دهند ، ولی خودش به آن اقدام نکند . در این حالت دانش آموزان به آموزش های او توجه نکرده ، او را انسانی دو رو به حساب می آورند که شایسته احترام و ادب نیست . طبق تحقیقاتی که پاره ای از روان شناسان انجام داده اند ، شاگردان در اکثر موارد از عمل معلم پیروی می کنند نه از گفته او . از آن جا که بسیاری از معلمان امروزی فقط اهل حرف اند و عمل به علم و دانشی که آموزش داده اند در ایشان مشاهده نمی شود ، توسط بسیاری از دانش آموزان مورد انتقاد قرار گرفته و از احترام به ایشان کاسته شده است .

17- رسانه های جمعی به معلمان نپرداخته اند :

 رادیو ، تلویزیون ، مطبوعات و به طور کلی رسانه های جمعی در پایین آوردن ارزش و نقش معلمان در جامعه تأثیر داشته اند . از آن جا که این رسانه ها قدرت فراوانی در تغییر ذائقه فرهنگی ، علمی ، اقتصادی ، اجتماعی و اخلاقی هر جامعه دارند ، نکوداشت مقام معلم توسط آن ها می تواند اثر فراوانی بر جامعه بگذارد . متأسفانه در سال های اخیر هیچ یک از قهرمانان محبوب و موفق کارهای رادیویی و تلویزیونی یا مطبوعاتی ، معلم نبوده اند . دست اندرکاران این رسانه ها ترجیح داده اند که قهرمانان آن ها مهندس ، دکتر ، سرمایه دار و ... باشند . اگر هم در کاری به معلمان پرداخته اند چنان غیرتخصصی و به دور از واقعیت بوده است که کمکی به نکوداشت مقام معلم نکرده اند ، گویا معلمان در این جامعه هیچ تأثیر مثبت و جذابی ندارند .

چه باید کرد ؟

هرگاه جامعه ای با بلند اندیشی ، جامع نگری ، رایزنی و مشورت با اهل نظر ، انجام اقدامات فرهنگی و اجتماعی و اتخاذ تدابیر روان شناختی بتواند در میان دانش آموزان نگرشی پویا و بازخوردی قوی و غنی نسبت به منزلت و مقام معلمی ایجاد کند ، شاهد احترام و تکریم فراوان نسبت به معلم خواهد بود . هم چنان که رهبر معظم انقلاب فرموده اند : « امروز همه باید احساس تکریم به معلمان را در فضای فرهنگی جامعه و در ذهن مردم بیش از پیش تشدید کنند ، چون تکریم نسبت به معلم و بزرگداشت او به معنی واقعی کلمه آثار بسیار مثبتی را در فرهنگ جامعه و تعلیم و تربیت باقی می گذارد » .

در این بخش به طور خلاصه به راه حل ها و راه کارهایی اشاره می کنیم که می توانند به خانواده ، مدرسه و جامعه کمک کنند تا ارزش مقام معلم را به خوبی بشناسانند و دانش آموزان را به احترام و اکرام نسبت به معلمان تشویق و ترغیب کنند .

الف) خانواده :

خانواده ها باید در تربیت فرزندان نقش بیش تری برعهده بگیرند و همه چیز را از مدرسه نخواهند . به علت تأثیر فراوان خانواده و فرهنگ آن بر تربیت فرد ، خانواده ها باید ارزش هایی چون احترام قائل شدن برای معلمان را در خانه آموزش داده ، با آموزش های مدرسه ای و جامعه هماهنگ و همخوان شوند . علاوه بر این خانواده ها می توانند در تبیین نقش و جایگاه معلم برای فرزندان خود نقش مؤثری داشته باشند . به طوری که دانش آموزان بیاموزند احترام ایشان به معلم به خاطر زحمت او برای آموزش علم است و ارزش علم آن قدر زیاد است که وظیفه دارند به آموزش دهنده آن احترام بگذارند .

ب) مدرسه :

1- آموزش مستقیم : ارزش های اخلاقی مانند مسئولیت پذیری ، احترام به حقوق دیگران ، همکاری ، صداقت ، شجاعت و مهارت های ارتباطی باید مانند سایر دروس به طور مستقیم در کلاس درس آموزش داده شوند . 2- آموزش مفاهیم و مصداق ها ، بسیاری از کودکان در بدو ورود به مدرسه درک روشنی از ارزش های اساسی ندارند . اینان حتی اگر بتوانند مفاهیم فوق را درک کنند ، غالبا قادر نیستند آن ها را به زندگی روزمره خود ارتباط دهند . لازمه پرورش اخلاقی کودکان این است که در درک این نوع مفاهیم و چگونگی تطبیق آنها با موقعیت های روزمره زندگی به آن ها کمک کنیم . به طور مثال وقتی احترام را توصیف کردیم ، فهرستی از رفتارهایی را که می تواند نشان دهنده احترام دیگران ، به خصوص معلم باشد ، در اختیارشان قرار دهیم .

3- آموزش ارزش ها به صورت ناخواسته : در مدرسه این نوع آموزش نتیجه آگاهانه یا ناآگاهانه نوع سازماندهی ، سازمان اداری و روابط اجتماعی درون مؤسسه آموزشی است . مثلا اگر با مدرسه ای مواجه باشیم که ارتباط بین مدیر ، معلمان و کارکنان آن با دانش آموزان و نیز با همدیگر توأم با احترام و اکرام است ، این رفتار ناخواسته بر دانش آموزان تأثیر می گذارد . البته این گونه آموزش ناخواسته و گذراست و دانش آموزان به صورت اتفاقی و بدون تأمل در گزینه های دیگر و پیامدهای آن یک ارزش را می آموزند .این نوع آموزش مطلوب و لازم است ، اما کافی نیست .نوع روابط حاکم بر مدرسه و معلمان می تواند استبدادی ، آزادمنشانه ، توأم با احترام ، یا همراه با تحکم و بی احترامی باشد . دانش آموزان از طریق پی گیری این روابط در مدرسه می توانند هر یک از این شیوه ها را فراگیرند .

4- نوع برخورد و ارتباط در کلاس : نتایج برخی از پژوهش ها نشان داده است که دانش آموزان در طول سال تحصیلی یا خارج از آن ، از رفتار معلمان خود این ارزش ها را یاد می گیرند : دوستی و صمیمیت یا دوری از مردم و فرو رفتن در خود ، مسئولیت پذیری یا مسامحه و سهل انگاری ، احترام به دیگران و ترغیب و تشویق آنان یا توهین به اشخاص و بی ارزش تلقی کردن فعالیت ها و عملکردشان .

5- آموزش از طریق اردوها و فعالیت های خارج از مدرسه :

مدارس و نهادهای آموزشی به طور کلی به تنظیم فعالیت های اجتماعی ، ورزشی و اردوهای تفریحی و علمی می پردازند . از طریق این فعالیت ها دانش آموزان را می توان با ارزش هایی چون همدلی ، مسئولیت پذیری ، احترام متقابل و ... آشنا کرد .

6- آموزش ارزش ها در خلال دروس مختلف : آموزش مواد درسی مختلف ، فرصت های متعددی برای آموزش ارزش ها فراهم می آورد . میزان کارایی تعلیم ارزش ها در درس های مختلف ، به میزان درک معلم او هدف آن درس بستگی دارد .

ج) معلمان :

برای معلمی ، باید افراد علاقه مند و کوشا انتخاب شوند براساس یک برنامه صحیح و دقیق علمی به کسب علوم ، فنون و ارزش های اخلاقی و اجتماعی پرداخته ، به معلمی مشغول شوند . معلمان باید برای حفظ شأن و منزلت معلمی کوشا باشند و عمل کردن به علم خود را فراموش نکنند تا بتوانند الگوی قابل احترامی برای دانش آموزان باشند . افزایش حقوق معلمان و ترفیع منزلت اجتماعی ایشان نیز کمک مؤثری در جلب توجه و احترام دانش آموزان به معلمان خواهد داشت . به هر حال معلمان باید از نظر علمی و اخلاقی در سطح بالایی بوده ، از هر جهت قابل احترام و تکریم باشند .

د) جامعه :

برای این که ارزش های والای فرهنگ خودی را دربرخورد با فرهنگ های دیگر از دست ندهیم باید با شناخت دقیق فرهنگ بومی و ساختن یک زیربنای فرهنگی مناسب ، همخوانی و همسازی آن با فرهنگ های دیگر را افزایش داده ، برخودباختگی غلبه کنیم .

بازگشت به تفکر خودی و فرهنگ ملی و بومی و تلاش به منظور پیوند نیازهای روزمره به زمینه های تاریخی ، فرهنگی و اجتماعی ، رمز موفقیت و دستیابی به استقلال فرهنگی و به دور ماندن از تأثیرات سوء و نامناسب فرهنگ های دیگر است . علاوه بر این جامعه با تأکید بر ارزش های مثبت فرهنگ و کناره گیری از نکات منفی آن می تواند علاوه بر گسترش فرهنگ خودی ، از تأثیرگذاری فرهنگ بیگانه بر آن جلوگیری کند . بدین ترتیب از تحقیر و تهدید فرهنگ غنی اسلامی و ایرانی جلوگیری شده ، با پای بندی به ارزش های والای آن ، احترام و تکریم معلمان به عنوان یکی از مصداق های ارزشی این فرهنگ ، مانند گذشته ها در جامعه افزایش خواهد یافت .

ه) هماهنگی بیان همه نهادها :

هرگاه بین جامعه ، خانواده ، مدرسه و ... روابط مؤثر و مفید برقرار گردد و در رفتار آنان هماهنگی و همخوانی وجود داشته باشد ، دعوت به ارزش ها و پای بندسازی افراد به رعایت این ارزشها بهتر و مؤثرتر خواهد بود . درست مثل این که چند نفر یا چند گروه بخواهند تخته سنگ بزرگ و سنگینی را جا به جا کنند . بدیهی است اگر هرکدام در یک جهت ایستاده ، حتی از همه توان و نیروی خود برای جابه جایی آن استفاده کنند ، حداکثر کاری که انجام داده اند ، خنثی سازی نیروهای وارده از طرف گروه های دیگر است . اما اگر این گروه ها همه در یک جهت ایستاده ، توان و نیروی خود را از یک سمت بر آن وارد کنند ، تأثیر و توان آن ها افزایش یافته ، سنگ به آسانی و سهولت جا به جا خواهد شد . احترام به معلم نیز اگر با همخوانی و همسویی همه نهادهای تربیتی همراه باشد تأثیر بیش تر و فراوان تری داشته ، دسترسی به هدف را آسان تر خواهد کرد . مناسب است این هماهنگی بین همه نهادهای تربیتی ایجاد شود تا همه ارزش ها و از جمله احترام به معلم جایگاه اصلی خود را به دست آورند .

احترام به نظر دیگران

نتیجه تصویری برای احترام به نظرات

از زمانی که بشر وارد عصر جدیدی شد و روابط اجتماعی نمود بیشتری پیدا کرد، قوانین برای تنظیم روابط بین اعضای جامعه وضع شد. ولی برای اختلاف عقیده و نظر چاره چیست؟ همه ما در عقاید و نظرات خود با دیگران متفاوت هستیم.اما زندگی اجتماعی مستلزم تعامل و ارتباط با دیگران و برای این منظور نیاز به درک و احترام متقابل بین اعضای جامعه هست.

برای رسیدن به تعامل و احترام متقابل نیاز به تحمیل نکردن عقاید خودمان به دیگران، سرزنش نکردن باورهای قلبی و عقاید دیگران و گوش دادن به نظرات دیگران بدون اظهار مخالفت و جبهه گیری هست. هر انسانی تحت فرهنگ خاص و ویژگی های ذاتی متفاوتی رشد کرده. پس به جای جبهه گیری و قضاوت راجع به دیگران به عقاید و نظرات هم احترام بگذاریم تا تعامل و تفاهم تو روابط اجتماعی پررنگ تر بشود.

پی نوشت: منظور از احترام گذاشتن به عقاید دیگران ، قبول کردن هر آنچه که طرف مقابل به اون اعتقاد دارد، نیست. هر انسانی عقیده و نظر خاص خودش را دارد و مجموع انها هویتش را شکل می دهد. ولی در روابط اجتماعی باید به دیگران و تفکر و نظراتشان احترام گذاشت.منظور احترام به انسانهاست. نه قبول کردن همه نظرات

مهارتهای یادگیری

نتیجه تصویری برای مهارت یادگیری


مفهوم یادگیری

من خوشحالم در جمع دوستانی که کار آموزشی و پرورشی انجام می­دهند قرار گرفتم، بحثی را که ما در این جلسات دنبال خواهیم کر. تحت عنوان مهارتهای آموزشی و پرورشی یا به عبارت دیگر روشها و فنون تدریس خواهد بود و امروز در این جلسه ما بحث مفهوم یادگیری را خواهیم داشت.

شاید سؤ ال شود شما در زمینه مهارت آموزشی می­خواهید بحث کنید. چرا بحث یادگیری را پیش میکشید .لازم به ذکر است هر نوع فعالیت آموزشی یا تدریس باید منجر به یادگیری شود. معلمی که می­خواهد فعالیتی را، مهارتی را در کلاس دنبال کند باید توجه داشته باشد. نتیجه این فعالیتها باید منجر به یادگیری شود. بهمین دلیل ما بحث کوتاهی خواهیم داشت در زمینه یادگیری . یادگیری چیست ؟ چه نوع تحولی را در دانش­آموز یا دانشجو باید ایجاد کنیم که به آن یادگیری گفته شود. در زمینه یادگیری روانشناسان تربیتی و متخصصان تعلیم و تربیت، تعاریف زیادی ارائه دادند که امکان بحث و بررسی آنها در این مقوله از برنامه امکان نخواهد داشت.

برخی از ویژگیهای والدین خوب

داشتن تبادل عاطفی :

 والدین نسبت به هم عشق و محبت دارند.

 فضای گرم و صمیمی و لبریز از محبت را برای فرزندان فراهم می‌کنند.

 در هیچ شرایطی از ارائه محبت نسبت به فرزندان دریغ نمی‌کنند و از کاهش محبت به عنوان یکی از ابزارها تنبیه استفاده نمی‌کنند.

 از کنترل و تسلط افراطی و دلسوزی بیش از حد که رشد عاطفی کودک را مختل می‌کند پرهیز می‌نمایند.

 در میان اعضای خانواده تبعیض قائل نشده و گاهی با آنان درددل می‌کنند.

مثبت‌گرایی :

 به نقاط مثبت خود بیشتر اهمیت می‌دهند.

 به رفتارهای خوب همسرشان بیشتر می‌اندیشند.

 در برخورد با فرزندان همواره به کارهای خوب‌شان توجه بیشتری دارند.

 نسبت به محیط زندگی و اطرافیان نگاه خوشبینانه دارند.

 با ایجاد شرایط مناسب به ابراز نقاط قوت فرزندانشان کمک می‌کنند.

 ارتباط مطلوب :

 والدین نسبت به هم یکدل بوده و از روابط صمیمانه برخوردارند.

به فرزندان خود احترام گذاشته و از تحقیر شخصیت و انتقاد نابجای آنان پرهیز می‌نمایند.

 با تشکیل جلسات خانواده و مشورت با فرزندان به رشد و اعتماد به نفس و ارزشمندبودن آنان کمک می‌نمایند.

 وقت مناسب در اختیارشان قرار می‌دهند.

 به اندیشیدن، درک مشکل، پیدا کردن راه حل با کمک همدیگر اهمیت می‌دهند.

 در وقت مناسب از روش تذکر و یا توبیخ استفاده می‌کنند.

 توجه به امور تحصیلی :

والدین با ایجاد فضای شاد و آرام زمینه‌های پیشرفت تحصیلی را فراهم می‌کنند.

 با برنامه‌ریزی لازم، روش صحیح مطالعه را به آنان می‌آموزند.

 با ایجاد شرایط مناسب به ابراز توانائیها و نقاط قوت فرزندشان کمک می‌نمایند.

 به منظور اطلاع‌ و ارزیابی از امور تحصیلی پی‌گیری‌های لازم را به عمل می‌آورند.

 به رفت و آمد فرزندان و دوستان آنها توجه دارند.

 با اولیاء مدرسه در زمینه‌های مختلف به ویژه در جلسات آموزشگاهی همکاری دارند.

 برخورداری از نقش الگویی مطلوب :

 به ارزشهای دینی، اخلاقی و خانوادگی پایبندند.

 در کردار و گفتار خود هماهنگی دارند. (وحدت کردار و گفتار)

 در شرایط مختلف مراقب رفتار مثبت و مفید خود هستند.

 نقاط ضعف خود را پذیرفته و با متانت و صداقت رفتار می‌کنند.

 با رفتار منطقی و متعادل خود سلامت فرزندان را فراهم می‌کنند.

 نقش اجتماعی مؤثر و مطلوب :

 برنامه منظم و از پیش‌ تعیین‌شده‌ای برای همخوانی خواسته‌هایشان از فرزندان و توانائیهای آنان دارند.

 درک روشن و عمیق از تواناییهای فرزندان در زمینه‌های گوناگون فیزیکی، عاطفی، ذهنی یا عقلی، اجتماعی و اخلاقی دارند.

 بر مبنای توجه به تواناییها و تمایلات فرزندان مسئولیتهای اجتماعی را تفویض می‌کنند.

 با شرکت‌دادن فرزندان در فعالیتهای آزاد و متنوع زمینه درک موقعیت اجتماعی و نیازهای روانی‌‌شان را فراهم می‌نمایند.

 مهارتهای اولیه و اساسی زندگی را به فرزندان آموزش می‌دهند.

در سنین بالاتر نقش تربیتی آنن از یک مصلح و یک هدایت‌کننده به یک مشاور تبدیل می‌شوند.

منظور از محیط آموزشی سازنده چیست؟

آیا به راستی این مهم می تواند در شکوفایی و رشد استعدادهای دانش آموزان به اندازه زیادی مؤثر باشد؟ آیا منظور از محیط آموزشی، صرفا فضای آموزشی است یا گزینه هایی دیگر هم در آن اثر می گذارد؟
ویگوتسکی یکی از معروف ترین نظریه پردازان رشد شناختی معتقد است: «کنش متقابل میان یادگیرنده و محیط اجتماعی او اهمیت بسزایی دارد.»
او بر این باور بود که رشد ذهنی کودکان، عموما به مردمی که در دنیای، اطراف آنها زندگی می کنند، وابسته است و افراد بسیاری از اندیشه ها، نگرشها و ارزشهای خود را در تعامل و رابطه متقابل با دیگران ارتقا می دهند.
بنابراین، چنین به نظر می رسد که اگر مطالب درسی در یک محیط فرهنگی و اجتماعی آموزش داده شود، رشد ذهنی یادگیرندگان قطعی خواهد بود. به این روی، مشارکت اجتماعی یکی از شرایط مهم یادگیری است هر چند که داشتن فضای آموزشی وسیع یک شرط لازم در امر تعلیم است، اما به تنهایی کافی نیست، محیط آموزشی هدفمند محیطی است که فرصت های متنوعی را برای تعامل با افکار و آراء گوناگون به وجود می آورد.جیمز مک دونالد که اندیشه هایش ریشه در نظریات روان شناسان انسان گرا دارد، در دهه ۱۹۸۰ شرایط و کیفیت محیط آموزشی مناسب را چنین شرح می دهد: «یادگیری باید در محیطی صورت گیرد که ارائه کننده فرصت های تازه و جدید برای هر دانش آموز باشد، چنین محیطی باعث می شود تا یادگیرنده خود و محیط اطرافش را با روش خود کشف کند، مسلما چنین شرایطی می تواند برای معلمان نیز فرصت هایی را بیافریند تا راههای مختلف برخورد با دانش آموزان را بیابند.»
پیش از مک دونالد نیز، انسان گرایانی چون راجرز، بر تأثیر نقش سازنده معلم در یادگیری تأکید داشتند به نظر راجرز معلمان به عنوان حمایت کننده و راهنمایی کننده، می توانند باعث تسهیل روند یادگیری شوند. در یک محیط آموزشی سازنده معلم با شاگرد همکاری و مشارکت پی گیر داشته و گام به گام با دانش آموز پیشرفت می کند، او با ایجاد حس اعتماد و پذیرش دوجانبه و عاری از سلطه و برتری جویی، انگیزه بیشتری را برای رشد و ارتقای درسی در یادگیرندگان فراهم می آورد. در این شرایط، دانش آموز احساس می کند که موجودی شایسته و قابل احترام بوده و می تواند خود به کاوش، بررسی و پژوهش بپردازد و لذا در مسیر تعالی و پیشرفت قرار می گیرد.
از نگاه راجرز، موردم و سایر روان شناسان انسان گرا، در یک محیط آموزشی فعال و پویا معلمان به جای طرح درس و استفاده از روش های سنتی، می توانند با تدارک منابع تجربی، عملا دانش آموزان را به جست وجو و کشف پاسخها هدایت کنند، به این ترتیب یادگیرندگان در عمل، تلخی و شیرینی پژوهش و یافتن را تجربه می کنند. در این شرایط شاگردان می آموزند که چگونه بیاموزند.
دریسکول یکی از پیروان اصلی روش شاگرد محوری در سال ۱۹۹۹ معتقد است که آموزگاران می توانند از راه درگیر کردن یادگیرندگان با تکالیف چالش انگیز و نزدیک به موقعیت های واقعی شاگردان را متحول سازند و این بهترین و مناسب ترین فرصت برای آموزگاران است تا نقش سازنده خود را به نحو احسن اجرا کرده و دانش آموزان را در یافتن منابع مورد نیاز یاری دهند.
به طور مسلم از طریق ارتقای کیفیت محیط آموزشی و یا به وجود آوردن نگرش مثبت نسبت به موضوعات درسی و مدرسه می توان انتظار جامعه ای فعال، سالم و پویا را داشت.
در این میان برخورد با دانش آموزان به عنوان اشخاصی لایق و محترم نیز بسیار مهم است. اگر با یادگیرندگان به عنوان موجوداتی شبیه به ربات و آدم آهنی که قرار است بازیچه دست آموزگاران خود باشند، برخورد شود بیم آن می رود که تمام عواطف و علایق و نگرش آنها نسبت به آموزش، مدرسه و یا هر نوع محیط آموزشی منفی شده و این امر شرایط انحطاط و رکود فکری آنها و نهایتا جامعه را فراهم آورد و یادگیری به معنای واقعی صورت نگیرد. در همین راستا جالب است بدانیم طی پژوهشی که در مورد وضعیت و نگرش جوانان ایران توسط سازمان ملی جوانان در سال ۱۳۸۰ صورت گرفته، نتایجی به دست آمده که حاکی از نگرش منفی جوانان نسبت به محیط مدرسه در برنامه ها و عملکردهای آن است. در این نظر سنجی بیش از نیمی از دانش آموزان از عملکرد مدارس خود احساس نارضایتی کرده و حدود ۶۲ درصد از آنان محیط آموزشی خود را اضطراب زا توصیف کرده اند ذکر این نکات حایز اهمیت فراوانی است، زیرا کلید سازندگی و ارتقای هر جامعه ای در دست پرتوان جوانان آن جامعه است. اگر قرار باشد بهترین و پیشرفته ترین قشر جامعه یعنی دانش آموزان جوان ما محیط آموزشی خود را دلچسب ندانند، موضوعات درسی را مفید نشمارند و نوع روابط مدیر و مربیان مدرسه را دلپذیر ندانند، باید منتظر بود تا بلایی سخت بر روح و جان تعلیم و تربیت فرود آید و روح کاوش گر و کمال طلب دانش آموزان تخریب شود و آیا در آن صورت باز هم باید امیدوار باشیم که جوانان فارغ التحصیل مدارس در ادامه تحصیلات خود در مراکز آموزش عالی افرادی محقق و متخصص باشند؟
جوانانی که بتوانند پاسخگوی نیازهای روزافزون علمی، صنعتی، فرهنگی و اجتماعی کشور بوده و جامعه را بسازند؟ و در آن صورت آیا باز هم می توان امیدوار بود که جامعه ای پویا و فعال با جوانانی کمال جو و استقلال طلب داشته باشیم؟!