چرا دانش آموزان برای معلمان خود احترام قائل نیستند ؟

 


تصویر مرتبط

چرا دانش آموزان برای معلمان خود احترام قائل نیستند ؟
سئوالی که اینجا مطرح می شود این است که به رغم همه ارزش و اعتباری که اسلام برای علم و معلم قائل است ، چرا از احترامی که دانش آموزان به معلم می گذاشته اند کم شده و روز به روز این احترام و اکرام کمرنگ تر می شود ، دلایل این کم توجهی فراوان است که در ذیل به بعضی از آن ها اشاره خواهیم داشت .

 1- ارزشها در جامعه کمرنگ شده اند :

اگرچه جامعه امروز ایران ظاهرا جامعه ای مذهبی است ، اما ارزش و اعتبار بسیاری از فضیلت های اخلاقی در آن ، به ویژه در میان جوانان و نوجوانان ، کمرنگ شده است . دلایل این امر فراوان اند ، اما از آن جا که برشمردن آن ها بحث اصلی این نوشته را به انحراف خواهد کشاند ، فقط به نتایج این موضوع اشاره می کنیم . آنچه مسلم است این است که امروزه جوانان بسیاری ارزش ها را نادیده گرفته ، کسانی را که به رعایت آن ها می پردازند مورد تمسخر و ریشخند قرار می دهند . به عنوام مثال زمانی سلام کردن و احترام گذاشتن به بزرگترها ارزش به شمار می آمد ، ولی حالا دانش آموزانی که این ارزش ها را رعایت می کنند ، توسط دوستانشان متهم به خود شیرین کردن ، توسری خوردبودن و ... می شوند . به عبارت دیگر ، امروزه احترام به معلم در بین بسیاری از دانش آموزان امری بیهوده ، کم ارزش و کار دانش آموزان چاپلوس و خود شیرین کن است .

2- تعلیم ، شغل معلمان قلمداد شده است :

پیش ترها رعایت ادب و حفظ حرمت کلاس و معلم ارزشی بالاتر داشت ، اما در حال حاضر رعایت اصول اولیه ادب اجتماعی در مدارس جایگاهی ندارد و دانش آموزان نگاهی ابزاری به معلم دارند . آنان دلیلی برای احترام گذاشتن به معلم پیدا نمی کنند . به نظر آنان معلمان افرادی اند که پول می گیرند تا مطالب کتاب را به آن ها یاد بدهند و وظیفه دارند در هر شرایطی این کار را انجام دهند ، بنابراین احترام قائل شدن برای آن ها معنی ندارد . به بیان دیگر آن ها معتقدند وقتی کسی پول می گیرد تا کارش را انجام دهد ، احترام گذاشتن به او و تکریم و تعظیم او کاری بی معنی و بی فایده است .

3- نظام آموزشی در برخورد با بی احترامی جدی نبوده است :

از آن جا که سیستم آموزشی کشور برنامه خاصی برای برخورد با دانش آموزانی که نسبت به معلمان بی احترامی کنند ، ندارد ، دانش آموزان گستاخ و بی انضباطی که به معلمان بی احترامی کنند ، ندارد ، دانش آموزان گستاخ و بی انضباطی که به معلمان بی احترامی کرده ، حرمت آنان را حفظ نمی کنند ، به درستی متنبه نشده ، به بی احترامی های خود ادامه می دهند . به عبارت دیگر ، سیستم تربیتی مدرسه و نظام آموزشی با دانش آموزانی که احترام معلمان را نگه نمی دارند برخورد جدی و مؤثر ندارد و به همین دلیل زمینه برای بی احترامی فراهم و مساعد است . برای مثال ، دانش آموزی که به سبب بی احترامی به معلم از کلاس درس اخراج می شود ، پس از مدت کوتاهی بدون برخورد انضباطی جدی و تأثیرگذار دوباره به کلاس درس می آید .

4- خانواده ها در آموزش ارزش ها کم کاری می کنند :

کودک آیینه تمام نمای خانواده خویش است که هر خوبی و بدی و هر آن چه را که در آن جا می بیند و می شنود ، در خود منعکس می سازد . از این رو کوشش مادران و پدران در پرورش صحیح فرزندان از بزرگترین کارهاست .پرورش اخلاقی ، تنها در مدرسه ها صورت نمی گیرد ، بلکه باید با کودک از روز زبان گشودن و گفتار فهمیدن به تمرین پرداخت . پیداست که نخست از کسانی انجام این وظیفه را می خواهیم که با کودک زندگی می کنند و پیوسته با اویند . آنان با کردار ، گفتار و روش خود در کودک اثر می گذارند . بنابراین آموزش رعایت ارزشهای اجتماعی و اخلاقی باید از خانواده ها شروع شود و در مدرسه ادامه یابد . ولی متأسفانه بسیاری از والدین این ارزش ها را نادیده می گیرند و آموزش های کافی را به فرزندانشان نمی دهند . به سخن دیگر ، پایه آموزش اصول تربیتی و رفتارهای مناسب اجتماعی در خانواده نهاده می شود . اما متأسفانه در فضای فرزند سالارانه ای که وجود دارد ، فرزندان با ادب اجتماعی آشنا نمی شوند و نه تنها این اصول را در خانه رعایت نمی کنند ، بلکه در مدرسه نیز به آن توجهی ندارند ،  یکی از این آداب ، احترام به معلم است . علاوه بر این ، از آن جا که در بسیاری از خانواده های امروزی فرزند سالاری حکمفرماست ، بسیاری از والدین در برخوردهایی که بین معلمان و فرزندانشان پیش می آید ، بدون توجه به حقیقت ، جانب فرزندانشان را می گیرند . این امر که معمولا با توهین و بی احترامی به معلم همراه است ، دیوار کوتاه و نازک احترام میان دانش آموزان و معلمان را فروریخته ، آنان را طلبکار معلمان جلوه خواهد داد . بدیهی است این گونه تربیت ، کم رنگ شدن احترام به معلم را به همراه خواهد داشت .

5- تغییرات جهانی ، فرهنگ های بومی را تهدید و تحقیر می کند :

جهان در هزاره سوم با شتابی تصاعدی شاهد شکل گیری تحولات و دگرگونی های عمیق در بسیاری از ابعاد است . این نو شدن تنها در ابزار و روش نیست بلکه اندیشه و نگرش انسان به خود و جهان اطراف نیز متحول می شود . ماهیت پیچیده و سرعت تحولات جهانی به گونه ای است که شتاب فزاینده این نو شدن با دهه های قبل قابل قیاس نیست . این شتاب تصاعدی نه در تغییرات ابزاری و فناوری که حتی در ماهیت انسانی نیز رخ می دهد و این تغییر سبب پیدایی تحولات تازه در نظام تعلیم و تربیت می شود . امروزه در بسیاری از نقاط جهان جوانان علیه جوامع سنتی در حال شورش اند و از همه نظر خود را از فرهنگ سنتی دور می دارند . مثلا با پوشیدن لباس های عجیب و غریب و شنیدن موسیقی خاص خود مشکل بزرگی در آموزش و پرورش پدید می آورند . آن ها خواستار دگرگونی عمیق در همه شئون زندگی اند . تأثیر این فرایند را در بسیاری از رفتارهای دانش آموزان می توان مشاهده کرد . بعضی از دانش آموزان ایرانی نیز به فرهنگ بومی و اسلامی خویش به دیده تحقیر نگریسته ، از پاسداشت بسیاری از ارزش های آن ، از جمله احترام گذاشتن به معلمان ، سرباز می زنند .

6- امروزه معلمان تنها منبع برای کسب دانش نیستند :

در حال حاضر بخش عظیمی از افراد بشر از طریق برنامه های رادیویی و تلویزیونی و نیز سایر دستگاه ها و رسانه های اطلاع رسانی که در دسترس دارند ، به کسب معلومات پرداخته ، عمیقا تحت تأثیر قرار می گیرند ؛ این در حالی است که در گذشته معلمان تنها منبع کسب علم و دانش بودند . دانش آموزان نیز در پرتو وسایل ارتباطی مثل ماهواره ، کامپیوتر و اینترنت در اسرع وقت می توانند از دقیق ترین مسائل علمی آگاه شوند .

به علت وقوع این انقلاب در ارتباطات و فناوری های جدید ، جوانان به شدت تأثیر پذیرفته ، ارزش های جدیدی را درک می کنند و ارزش های سنتی و هنجارهای قدیمی در صورتی که نتوانند با ابزارها و روش های جدید و عقلانی به نسل جدید انتقال پیدا کنند ، کارایی خود را از دست خواهند داد . به عبارت دیگر ، امروزه دانش آموزان با وسایلی رو به رویند که در بعضی موارد اطلاعات و دانش بیشتری نسبت به معلم در اختیار آنان قرار می دهند . این دگرگونی و زندگی ماشینی باعث شده است که معلم ارزش و والایی خود را تا حدودی از دست داده ، از احترام و ارزش او کاسته شود .

7- فرهنگ های دیگر بر ما تأثیر گذاشته است :

پیشرفت سریع و حیرت انگیز تمدن صنعتی اروپا و توسعه بی نظیر میدان فعالیت علوم طبیعی در غرب با همه فوایدی که در زمینه های مادی برای انسان ها در برداشت ، متضمن پاره ای از ثمرات تلخ معنوی و انحراف فکری نیز بود. جدا شدن دین از علم باعث شد که علم مطلقا در خدمت مادیات قرار بگیرد و برنامه های آموزش و پرورش غربی و شرقی بر اساس سودجویی و رسیدن به نیازها و لذایذ جسمی و دنیوی پی ریزی شود ؛ و اگر هم در این جوامع تربیت اخلاقی مطرح می شود ، اخلاقی است که هدفش منافع زودگذر دنیوی است . این دیدگان بر فرهنگ ما هم تأثیر گذالشت . ردپای این فرهنگ در جامعه ما باعث شد که ارزش و اعتبار معلم کاسته شده ، احترام و تکریم او در بعضی از جاها به فراموشی سپرده شود .

8- بین نهادهای مختلف تربیتی همخوانی وجود ندارد :

مسئولیت آموزش ارزشها وظیفه همه نیروهای تربیتی جامعه ، یعنی خانواده ، مدرسه و نهادهای گوناگون اجتماعی مانند نهادهای سیاسی ، اداری و تبلیغی است و ضروری است اهداف و فعالیتهای این نیروهای تربیتی با یکدیگر هماهنگ باشد تا فعالیت نهادهای اجتماعی در تقابل با تضاد با فعالیت های مدارس قرار نگیرد . تجربه نشان داده است که واگذاری آموزش ارزش ها به خانواده یا مساجد به تنهایی نتیجه مطلوب را به بار نمی آورد و از آن جا که مرجع و اساس رفتار دانش آموز ، معلم ، همسالان ، پدر و مادر و سایر افراد خانواده ، مدرسه و جامعه اند ، بنابراین ارزش ها باید توسط همه این نهادها آموزش داده شود تا عدم هماهنگی و همخوانی بین آن ها ، دوگانگی ،تشکیک ، تعارض و تضاد را در دانش آموزان ایجاد نکند . هماهنگی و همسویی عوامل اثرگذار در پرورش دانش آموزان بسیار مهم و تعیین کننده است .

9- ارزش ها در مدارس آموزش داده نمی شوند :

فقط والدین نیستند که تحت تأثیر فرهنگ فرزند سالاری ، دانش آموزان را به خود رها کرده و دست از آموزش ارزش ها و اخلاق به آن ها کشیده اند ، بلکه مدارس امروزی نیز بیش تر از هر چیز به آموزش علوم ، فنون و مفاهیم پرداخته و در بسیاری از موارد آموزش ارزش های اخلاقی ، اجتماعی و ... در آن ها نادیده گرفته شده و با کم توجهی و بی مهری همراه شده است . همین امر سبب شده که دانش آموزان به ارزش ها ، از جمله احترام به معلم بی توجه باشند ، این در حالی است که در زمان های قدیم آموزش کتاب های اخلاق و آداب اجتماعی از مهم ترین و اصلی ترین مقولات آموزشی محسوب می شدند .

حقیقت این است که نظام های تربیتی در دو سطح جهانی و محلی به میزان گسترده ای تعلیم ارزش ها را نادیده انگاشته و تلاش خود را معطوف به آموزش های شناختی ، ابزاری و مهارت های فنی کرده اند . مراد از شناخت های ابزاری دانستنی هایی است که دانش آموزان را در راه کسب درآمد یاری می کند . اما تربیت ضمیر و روح انسان که ارزش ها هسته اصلی آن را تشکیل می دهند ، چنان نادیده انگاشته شده اند که گویی تعلیم ارزش ها در مقایسه با آموزش مواد درسی ، امری ثانوی و فرعی است یا به عهده نهادهای دیگر مانند خانواده یا مساجد یا کلیساهاست . به عبارت دیگر ، امروزه تعلیم و تربیت عملا به آمادگی برای امتحانات و به تقویت ساده حافظه بدل شده است . بدیهی است دست پروردگان این نظام آموزشی که از اخلاق و فضائل اخلاقی بهره ای نبرده اند ، ارزش و احترام قابل توجهی برای معلم قائل نیستند . به قول ایرج میرزا از آن جا که معلمان قدر معلم دانستن و احترام به او را به دانش آموزان آموزش نداده اند ، اکنون با بی مهری و بی احترامی آنان مواجه اند .

10- شأن و جایگاه معلمی برای دانش آموزان تبیین نشده است .

همان گونه که می دانیم علت توجه بیش از اندازه اسلام به احترام و تکریم معلم ، ارزش و اعتباری است که برای علم و فواید آن قائل است . متأسفانه ارزش و جایگاه علم ، عالم و معلمی در هیچ جای نظام آموزشی به دانش آموزان تعلیم داده نمی شود . بدیهی است اگر دانش آموزان با فلسفه احترام به معلم و تکریم او آشنایی داشته ، از دلایل آن آگاه باشند ، با رغبت و تمایل بیش تری به این امر می پردازند . اما با کمال تأیف در هیچ دوره آموزشی مقام معلم ، اهمیت و اعتبار آن به خوبی و به طریق علمی همراه با فلسفه و بایدها و نبایدهای آن برای دانش آموزان تشیح نشده است تا آنان با پی بردن به اهمیت و اعتبار معلم در احترام و تکریم او کوشا باشند . علاوه بر این از آن جا که به علت سیاست های اشتباه و نادرست فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی امروزه ارزش پول ، دارایی و ثروت از علم و دانش بیش تر شده است ، دانش آموزان تمایل چندانی به علم و دانش و صاحبان آن ندارند .

11- بعضی از معلمان با روش های تربیتی آشنا نیستند !

مشکلات تربیتی فقط مختص دانش آموزان آموزش ندیده و تعلیم نایافته نیست ، چرا که متأسفانه بسیاری از معلمان نیز با اصول تربیت آشنا نیستند و در واکنش به برخوردها یا سوء تفاهم هایی که گاهی با کوچک ترین توضیح و تحمل از بین خواهند رفت ، رفتارهایی دور از ادب و حرف هایی دور از نزاکت از آنان شنیده می شود . وقتی معلمی حرفی زشت و ناپسند بزند چطور می توان توقع داشت دانش آموزان ادب را نسبت به او رعایت کرده ، به وی احترام بگذارند . البته این گونه موارد در بین معلمان کم اتفاق می افتد ، ولی همین میزان اندک نیز با توجه به الگو بودن معلمان و نیز تأثیر عمیقی که رفتار ایشان بر دانش آموزان می گذارد ، می تواند از میزان احترام به آنان بکاهد . متأسفانه این گونه برخوردها در جامعه امروز بیش تر از زمان گذشته شده است . دلیل این امر را می توان در آسان بودن معلم شدن و نیز تأثیر زندگی سخت و پرالتهاب امروزی و ... بر اعصاب و روان معلمان دانست . وقتی معلمی برای معلم شدن آموزش های صحیح و درست اخلاقی و ارزشی را دریافت نکرده باشد ، تحت تأثیر رفتارهای نامناسب و نابهنجاری های دانش آموزان نمی تواند واکنشی صحیح و اصولی از خود نشان دهد . برخورد بد و ناصحیح این گونه معلمان تا حدودی از احترام دانش آموزان نسبت به معلمان کاسته است . البته شاید بتوان گفت که معلمانی با این خصوصیت در دوران های گذشته هم وجود داشته اند . در پاسخ به این نکته باید یادآور شویم که اولا : شمار این گونه معلمان در گذشته بسیار اندک بوده است و معلمان به خاطر گذراندن دوره های طولانی تحصیل علم و اخلاق کم تر با مشکلات تربیتی مواجه بوده اند . ثانیا : به علت کمبود وسایل ارتباط جمعی ، طرز اخلاق و رفتار آنان در همان کلاس درس و نهایتا در همان شهر پخش می شده است ، اما امروزه با گسترش وسایل ارتباط جمعی کوچک ترین برخورد معلم با دانش آموزان در بسیاری از موارد پس از چند ساعت در سراسر کشور یا حتی جهان پخش شده ، در معرض دید عموم قرار می گیرد .

12- بعضی افراد شایسته معلمی نیستند :

روشن است که هر کسی لیاقت ندارد مقام والای معلمی را احراز کند و بتواند از عهده مسئولیتی که همانند مسئولیت انبیاست ، برآید . پیامبر اکرم (ص) فرمود : « بالتعلیم ارسلت». پس هر کس شغل شریف معلمی را پیشه کند می باید در اعمال و گفتار خود ، رسول خدا را سرمشق خویش قرار دهد و سنگینی این مسئولیت را تحمل کند و چنان چه نتواند از عهده برآید باید از تصدی آن خودداری کند . چه بسا افرادی که برای احراز این شغل شریف آمادگی ندارند اما برای ارتزاق به آن می پردازند و معلوم است که در این صورت چنان که باید و شاید به وظیفه خود عمل نمی کنند و آن را به نحو شایسته انجام نمی دهند . معلمانی که در راه تعلیم و علم و دانش به دانش آموزان به چیزی بیش تر از وظیفه عادی و معمولی خود اعتقاد ندارند یا فقط از بد حادثه و از سر اجبار به معلمی روی آورده اند (متأسفانه شمار ایشان در میان معلمان کم نیست ) ، با معلم ستوده شده در فرهنگ اسلامی بسیار فاصله دارند .

13- وضع مالی معلمان مناسب نیست :

معلم باید قدر خود را بداند که مردم را از ظلمات جهل نجات می دهد و به آنان روشنایی می بخشد تا به حقایق عالم پی ببرند و در زندگی با علم و بینش پیش بروند و راه سعادت را در پیش بگیرند . لذا مستحق پاداش فراوان و اجر بسیار بزرگ است که حق او با پاداش مادی و دنیوی ادا نمی شود . به رغم این که حق معلم با پاداش های مادی ادا نمی شود اما بر جامعه است که زحمات او را پاس و مقام او را گرامی بدارد ، چرا که او آنقدر شأن و منزلت دارد که در ملکوت آسمان از او به عظمت یاد می کنند و بدون شک این بدان معنا نیست که اجتماع حقوق مادی او را نادیده بگیرد و از تهیه وسایل معیشت او غفلت نماید ، به طوری که اداره امور زندگی فکر او را مشغول کند و از اهدافش که همانند نشر علم و فضیلت و روشن کردن اذهان جامعه است ، باز دارد . متأسفانه حقوقی که به معلمان در همه سطوح پرداخت می شود باعث شده است که آنان وضع مالی نامناسبی در جامعه امروز داشته باشند و این امر تا حدودی بر جایگاه و شأن معلمی تأثیر منفی گذاشته است . به این معنی که معلمان از نظر مالی ، از طبقه متوسط یا ضعیف جامعه محسوب شده ، از نظر بسیاری از دانش آموزان شغل آن ها چندان قابل احترام نیست .

14- احترام ناشی از ترس از بین رفته است :

در گذشته بسیاری از دانش آموزان به علت عدم شناخت نسبت به معلم و سیستم آموزشی و تربیتی ، از معلمان ترسیده و نسبت به آنان احترام قائل بوده اند . هر چند این احترام ناشی از ترس از معلم و احیانا قدرت او در کارها بوده است اما نوعی احترام محسوب می شود که در بسیاری از دانش آموزان در زمان های گذشته وجود داشته است . امروزه با افزایش سطح آگاهی های مردم که به علت گسترش وسایل ارتباط جمعی و اطلاع رسانی صورت گرفته است ، دانش آموزان دریافته اند که معلمان نیز مانند آنان انسان هایی اند که در جامعه زندگی می کنند و مثل هر انسان دیگر می توانند کارهای درست و انسانی انجام داده ، یا مرتکب خطا و اشتباه شوند . بنابراین احترامی که ناشی از عدم آگاهی از حیطه وظایف و محدوده اختیارات و قدرت معلم بوده ، امروزه از بین رفته است .

15- بعضی از معلمان شأن معلمی را حفظ نمی کنند :

معلمی که برای تأمین معاش خود و خانواده اش علاوه بر خدمت موظف در محیط مدرسه مجبور می شود ساعت های متمادی به طور فوق العاده در مراکز آموزشی دیگر اشتغال دشاته باشد و با خستگی ذهنی و فکری صبح روز بعد وارد کلاس درس شود ، معلمی که برای گذران امور زندگی مسافر کشی می کند ، یا معلمی که دست به هر کاری می زند تا پول بیشتری به دست آورد ، نمی تواند معلم محبوب و مقتدری برای دانش آموزانش باشد . بدون تردید کارکردن عیب نیست و تلاش شرافتمندانه برای تأمین معاش همواره امری مقبول و پسندیده است ، لیکن اشتغال به هر کاری در شأن و منزلت معلمان نیست . لازم است معلم عظمت مقام خود را حفظ کند و خود را در اجتماع معزز و محترم بدارد ، برای نیل به این موقعیت باید رفتار او مطابق موازین علمی و مقام والایش باشد . هنگامی که معلم مراقب اعمال و رفتار خود باشد و کارهایش را بر وفق موازین عقلانی و انسانی انجام دهد ، بدون شک در شاگردانش تأثیر دارد و آن ها ضمن احترام به او از وی پیروی خواهند کرد . رهبر فرزانه انقلاب در یکی از سخنرانی های خود در دیدار با معلمان به این نکته ظریف اشاره کرده ، می فرمایند : « شما معلمان هم باید قدر خود را بدانید ، یعنی به معلم بودن اهمیت دهید . معلم بودن افتخاری فوق خیلی از چیزهاست . این که کسی افتخار کند معلم است و معلم بودنش را قدر بداند و برای تعلیم و تربیت تلاش کند ، یکی از بزرگترین ارزش های نظام اسلامی است » .

به عبارت دیگر از آن جا که شأن و منزلت معلمی توسط بعضی از معلمان حفظ نشده و آنان با انجام کارهایی دور از شأن معلمی ، از منزلت اجتماعی معلمان کاسته اند ، ارزش و اعتبار ایشان کاهش یافته ، میزان احترام و اکرام دانش آموزان نسبت به آنان کم شده است.

16- بسیاری از معلمان عمل به علم را فراموش کرده اند :

امیر مؤمنان فرموده اند : هر کس خود را پیشوا و الگوی مردم کند ، لازم است قبل از یاد دادن و راهنمایی دیگران نخست به تعلیم خود بپردازد و پیش از آن که دیگران را به زبان تأدیب کند باید به روش و عمل خود آنان را تأدیب نماید . کسی که خود را تعلیم می دهد و تربیت می کند سزاوار تکریم و احترام بیش تری از تعلیم می دهد و تربیت می کند سزاوار تکریم و احترام بیش تری از تعلیم دهنده و تربیت کننده مردم است و به قول آلکسیس کارل فقط کسانی مربی خوبی اند که به آن چه می گویند معتقد باشند و عمل کنند . بر این اساس معلمی موفق است که خود الگوی عملی فکری باشد که ارائه می دهد . شایسته نیست که معلم دانش آموزان را از خلق و خویی نهی کند ، در حالی که خود به آن مبادرت می ورزد ، یا از آنان بخواهد عملی را انجام دهند ، ولی خودش به آن اقدام نکند . در این حالت دانش آموزان به آموزش های او توجه نکرده ، او را انسانی دو رو به حساب می آورند که شایسته احترام و ادب نیست . طبق تحقیقاتی که پاره ای از روان شناسان انجام داده اند ، شاگردان در اکثر موارد از عمل معلم پیروی می کنند نه از گفته او . از آن جا که بسیاری از معلمان امروزی فقط اهل حرف اند و عمل به علم و دانشی که آموزش داده اند در ایشان مشاهده نمی شود ، توسط بسیاری از دانش آموزان مورد انتقاد قرار گرفته و از احترام به ایشان کاسته شده است .

17- رسانه های جمعی به معلمان نپرداخته اند :

 رادیو ، تلویزیون ، مطبوعات و به طور کلی رسانه های جمعی در پایین آوردن ارزش و نقش معلمان در جامعه تأثیر داشته اند . از آن جا که این رسانه ها قدرت فراوانی در تغییر ذائقه فرهنگی ، علمی ، اقتصادی ، اجتماعی و اخلاقی هر جامعه دارند ، نکوداشت مقام معلم توسط آن ها می تواند اثر فراوانی بر جامعه بگذارد . متأسفانه در سال های اخیر هیچ یک از قهرمانان محبوب و موفق کارهای رادیویی و تلویزیونی یا مطبوعاتی ، معلم نبوده اند . دست اندرکاران این رسانه ها ترجیح داده اند که قهرمانان آن ها مهندس ، دکتر ، سرمایه دار و ... باشند . اگر هم در کاری به معلمان پرداخته اند چنان غیرتخصصی و به دور از واقعیت بوده است که کمکی به نکوداشت مقام معلم نکرده اند ، گویا معلمان در این جامعه هیچ تأثیر مثبت و جذابی ندارند .

چه باید کرد ؟

هرگاه جامعه ای با بلند اندیشی ، جامع نگری ، رایزنی و مشورت با اهل نظر ، انجام اقدامات فرهنگی و اجتماعی و اتخاذ تدابیر روان شناختی بتواند در میان دانش آموزان نگرشی پویا و بازخوردی قوی و غنی نسبت به منزلت و مقام معلمی ایجاد کند ، شاهد احترام و تکریم فراوان نسبت به معلم خواهد بود . هم چنان که رهبر معظم انقلاب فرموده اند : « امروز همه باید احساس تکریم به معلمان را در فضای فرهنگی جامعه و در ذهن مردم بیش از پیش تشدید کنند ، چون تکریم نسبت به معلم و بزرگداشت او به معنی واقعی کلمه آثار بسیار مثبتی را در فرهنگ جامعه و تعلیم و تربیت باقی می گذارد » .

در این بخش به طور خلاصه به راه حل ها و راه کارهایی اشاره می کنیم که می توانند به خانواده ، مدرسه و جامعه کمک کنند تا ارزش مقام معلم را به خوبی بشناسانند و دانش آموزان را به احترام و اکرام نسبت به معلمان تشویق و ترغیب کنند .

الف) خانواده :

خانواده ها باید در تربیت فرزندان نقش بیش تری برعهده بگیرند و همه چیز را از مدرسه نخواهند . به علت تأثیر فراوان خانواده و فرهنگ آن بر تربیت فرد ، خانواده ها باید ارزش هایی چون احترام قائل شدن برای معلمان را در خانه آموزش داده ، با آموزش های مدرسه ای و جامعه هماهنگ و همخوان شوند . علاوه بر این خانواده ها می توانند در تبیین نقش و جایگاه معلم برای فرزندان خود نقش مؤثری داشته باشند . به طوری که دانش آموزان بیاموزند احترام ایشان به معلم به خاطر زحمت او برای آموزش علم است و ارزش علم آن قدر زیاد است که وظیفه دارند به آموزش دهنده آن احترام بگذارند .

ب) مدرسه :

1- آموزش مستقیم : ارزش های اخلاقی مانند مسئولیت پذیری ، احترام به حقوق دیگران ، همکاری ، صداقت ، شجاعت و مهارت های ارتباطی باید مانند سایر دروس به طور مستقیم در کلاس درس آموزش داده شوند . 2- آموزش مفاهیم و مصداق ها ، بسیاری از کودکان در بدو ورود به مدرسه درک روشنی از ارزش های اساسی ندارند . اینان حتی اگر بتوانند مفاهیم فوق را درک کنند ، غالبا قادر نیستند آن ها را به زندگی روزمره خود ارتباط دهند . لازمه پرورش اخلاقی کودکان این است که در درک این نوع مفاهیم و چگونگی تطبیق آنها با موقعیت های روزمره زندگی به آن ها کمک کنیم . به طور مثال وقتی احترام را توصیف کردیم ، فهرستی از رفتارهایی را که می تواند نشان دهنده احترام دیگران ، به خصوص معلم باشد ، در اختیارشان قرار دهیم .

3- آموزش ارزش ها به صورت ناخواسته : در مدرسه این نوع آموزش نتیجه آگاهانه یا ناآگاهانه نوع سازماندهی ، سازمان اداری و روابط اجتماعی درون مؤسسه آموزشی است . مثلا اگر با مدرسه ای مواجه باشیم که ارتباط بین مدیر ، معلمان و کارکنان آن با دانش آموزان و نیز با همدیگر توأم با احترام و اکرام است ، این رفتار ناخواسته بر دانش آموزان تأثیر می گذارد . البته این گونه آموزش ناخواسته و گذراست و دانش آموزان به صورت اتفاقی و بدون تأمل در گزینه های دیگر و پیامدهای آن یک ارزش را می آموزند .این نوع آموزش مطلوب و لازم است ، اما کافی نیست .نوع روابط حاکم بر مدرسه و معلمان می تواند استبدادی ، آزادمنشانه ، توأم با احترام ، یا همراه با تحکم و بی احترامی باشد . دانش آموزان از طریق پی گیری این روابط در مدرسه می توانند هر یک از این شیوه ها را فراگیرند .

4- نوع برخورد و ارتباط در کلاس : نتایج برخی از پژوهش ها نشان داده است که دانش آموزان در طول سال تحصیلی یا خارج از آن ، از رفتار معلمان خود این ارزش ها را یاد می گیرند : دوستی و صمیمیت یا دوری از مردم و فرو رفتن در خود ، مسئولیت پذیری یا مسامحه و سهل انگاری ، احترام به دیگران و ترغیب و تشویق آنان یا توهین به اشخاص و بی ارزش تلقی کردن فعالیت ها و عملکردشان .

5- آموزش از طریق اردوها و فعالیت های خارج از مدرسه :

مدارس و نهادهای آموزشی به طور کلی به تنظیم فعالیت های اجتماعی ، ورزشی و اردوهای تفریحی و علمی می پردازند . از طریق این فعالیت ها دانش آموزان را می توان با ارزش هایی چون همدلی ، مسئولیت پذیری ، احترام متقابل و ... آشنا کرد .

6- آموزش ارزش ها در خلال دروس مختلف : آموزش مواد درسی مختلف ، فرصت های متعددی برای آموزش ارزش ها فراهم می آورد . میزان کارایی تعلیم ارزش ها در درس های مختلف ، به میزان درک معلم او هدف آن درس بستگی دارد .

ج) معلمان :

برای معلمی ، باید افراد علاقه مند و کوشا انتخاب شوند براساس یک برنامه صحیح و دقیق علمی به کسب علوم ، فنون و ارزش های اخلاقی و اجتماعی پرداخته ، به معلمی مشغول شوند . معلمان باید برای حفظ شأن و منزلت معلمی کوشا باشند و عمل کردن به علم خود را فراموش نکنند تا بتوانند الگوی قابل احترامی برای دانش آموزان باشند . افزایش حقوق معلمان و ترفیع منزلت اجتماعی ایشان نیز کمک مؤثری در جلب توجه و احترام دانش آموزان به معلمان خواهد داشت . به هر حال معلمان باید از نظر علمی و اخلاقی در سطح بالایی بوده ، از هر جهت قابل احترام و تکریم باشند .

د) جامعه :

برای این که ارزش های والای فرهنگ خودی را دربرخورد با فرهنگ های دیگر از دست ندهیم باید با شناخت دقیق فرهنگ بومی و ساختن یک زیربنای فرهنگی مناسب ، همخوانی و همسازی آن با فرهنگ های دیگر را افزایش داده ، برخودباختگی غلبه کنیم .

بازگشت به تفکر خودی و فرهنگ ملی و بومی و تلاش به منظور پیوند نیازهای روزمره به زمینه های تاریخی ، فرهنگی و اجتماعی ، رمز موفقیت و دستیابی به استقلال فرهنگی و به دور ماندن از تأثیرات سوء و نامناسب فرهنگ های دیگر است . علاوه بر این جامعه با تأکید بر ارزش های مثبت فرهنگ و کناره گیری از نکات منفی آن می تواند علاوه بر گسترش فرهنگ خودی ، از تأثیرگذاری فرهنگ بیگانه بر آن جلوگیری کند . بدین ترتیب از تحقیر و تهدید فرهنگ غنی اسلامی و ایرانی جلوگیری شده ، با پای بندی به ارزش های والای آن ، احترام و تکریم معلمان به عنوان یکی از مصداق های ارزشی این فرهنگ ، مانند گذشته ها در جامعه افزایش خواهد یافت .

ه) هماهنگی بیان همه نهادها :

هرگاه بین جامعه ، خانواده ، مدرسه و ... روابط مؤثر و مفید برقرار گردد و در رفتار آنان هماهنگی و همخوانی وجود داشته باشد ، دعوت به ارزش ها و پای بندسازی افراد به رعایت این ارزشها بهتر و مؤثرتر خواهد بود . درست مثل این که چند نفر یا چند گروه بخواهند تخته سنگ بزرگ و سنگینی را جا به جا کنند . بدیهی است اگر هرکدام در یک جهت ایستاده ، حتی از همه توان و نیروی خود برای جابه جایی آن استفاده کنند ، حداکثر کاری که انجام داده اند ، خنثی سازی نیروهای وارده از طرف گروه های دیگر است . اما اگر این گروه ها همه در یک جهت ایستاده ، توان و نیروی خود را از یک سمت بر آن وارد کنند ، تأثیر و توان آن ها افزایش یافته ، سنگ به آسانی و سهولت جا به جا خواهد شد . احترام به معلم نیز اگر با همخوانی و همسویی همه نهادهای تربیتی همراه باشد تأثیر بیش تر و فراوان تری داشته ، دسترسی به هدف را آسان تر خواهد کرد . مناسب است این هماهنگی بین همه نهادهای تربیتی ایجاد شود تا همه ارزش ها و از جمله احترام به معلم جایگاه اصلی خود را به دست آورند .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.